اولين خاطره براي مهاجرتمون
عضویت در سایت
- برای مطلع شدن از اضافه شدن مطالب جدید به سایت در خبرنامه عضو شوید .
محل کد خبرنامه
مطالب قبلی
نویسندگان وبلاگ
لوگو دوستان

لوگو دوستان
جستجو در وبلاگ

آرشیو وبلاگ

» اولين خاطره براي مهاجرتمون
 

 سلااااااااااام ، خوبيـــــد ؟ خندونيــــــــــــد دوستاي گلم ؟

منم عالـــــــــــــي ، زندگي همچنان با خوبي و خوشي در حال گــــذره و مشكلي نيست خدا را شكــــر ..

يه موضوعي رو بايد تعريف كنم كه تا حالا نگفته بودم ..

من و همسري تصميم گرفتيم كه براي ادامه تحصيل آرش مهاجرت كنيم ( دقت داشته‌باشيد ادامه تحصيل همسري ) من ديگه ادامه تحصيل نميدماااااااااااا  به همه گفته بودم فقط مونده بود شماهاااااااااااااا ، گفته باشم .. ( گفتم يا نگفتم ، گفتم يا نگفتم  ) ببخشيد از موضوع اصلي دور شديم ، هنوز دو ترمي از تموم شدن درس من و آرشم مونده و تصميم داريم انشالا بعد از تموم شدن درسامون سفر كنيم و كشوري هم كه تا الان توي برنامه ماست استرالياست .. داريم اطلاعاتي از اين كشور جمع ميكنيم كه البته ناگفته نماند شاهين دوست صميمي آرش اونجاست كه داره ما رو راهنمايي و بسيــــــــــــــار تشويق به اين كار ميكنه كه بنده به ايشان خطاب ميكنم ( دوست ناباب ) ، خووووووووو آخه راهش خيلي دوره و اينجانب بايد براي رفت و آمدم دو پرواز طولاني را متحمل شوم  ( يك عدد ساراي خودخواه ).. مدتي بود با يكي از دختراي فاميل مامانم ( هدي جونم ) در تماس بودم كه همديگه رو نديده بوديم ولي چون دارن به استراليا مهاجرت ميكنن خيلي راهنماييم كرد و كاراي مربوط به ايران رو برام توضيح داد و چون خيلــــــــــــي اصرار داشت كه همو ببينيم ديشب رفتيم پيششون ، خيلي زوج خوب و بامحبتي بودن و خيلـــــــــــــــي راهنماييمون كردن و به همسري من كلي آدرس دادن كه اقدام بكنه .. و آرشم بهش قول داد كه دوستش رو معرفي كنه تا اونجا اگه نياز به كمك داشت يكي باشه .. فربد همسر هدي تقريبا يكي دو ماهي زودتر ميخواد بره تا موقعيت خونه رو مشخص كنه بعد خانومش و ببره آخه ميگن اونجا كسي رو نداريم بايد حداقل خونه اوكي بشه بعد هم كه دنبال كار بايد باشه ما هم كلي واسشون دعا كرديم و گفتيم اونجا زياد نگران نباشن چون شاهين هستش و حتما كمكشون ميكنه و خيلــي خوشحال شدن ..

حالا هر چي خدا بخواد پيش مياد ولي خيلــي نگرانم ، گفتم اولين نشست دوستانمونو كه براي مهاجرتمون بود اينجا ثبت كنم تا يادم بمونه هميشه تلاش و خوشحالي آرش و نگراني خودمو  هر چند كه منم خوشحالم ، من بخاطر آرشم هر سختي باشه تحمل ميكنم وقتي كنارمه احساس ترس ندارم اون يكم نگراني هم شايد طبيعي باشه ، من و آرش اينجا يه زندگي با آرامش و زيبايي داريم و نگرانيم از اينه كه نكنه اونجا ...

شايد كمي زمان برد تا منم با تصميم آرش موافقت كنم امـا الان خيلي خوشحالم وقتي تصميم محكم آرش و ميبينم و تلاشايي كه داره واسه درس و كار و مهمتر از همه زبانش ميكنه ، پس تنها كاري كه ميتونم واسش بكنم موندن كنارش و آرامشيه كه ميتونم بهش بدم ، البته اگه نگراني توش نباشه ؟!!

وااااااااااااااااي انگار خيلي حرف زدم ، سرتون درد گرفت ميدونم  

فعلا باي ، بااااااازم مي‌نويسم نگراني نداره كــــــــه

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: سارینا خوشگله تاریخ: سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لینک ثابت